سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر آن که خواهى نیستى بارى بدان ننگر که کیستى . [نهج البلاغه]
ساقی حرم
این ها بوی شهید می دهند

خادم

من از آن ها بدم می آید. آن ها خیلی بلند و یکنواختند. به خاطر همین است که تا نگاهشان می کنم، دلم می گیرد. دلم برای دوستانم یک ذره می شود و به یاد مظلومیت هایشان می افتم، به یاد گمنامی هایشان در شهر، به یاد عکس دوست آسمانی ام «احمد»، عکس کوچک و خوشرنگی که آن ها تحمل نگه داشتنش را نداشتند ومعنی دوازده سال مفقود بودنش را نفهمیدند. من از آن ها گریزان بودم و حالا بیشتر. من از آن ها رویگردان بودم و حالا بیشتر. آن هایی که به تابوت های سه رنگ احمدها نگاهی نکردند و خودشان را در خواب سنگین پاناسونیک، هیوندای، و... گم کردند. با دیدنشان به یاد گنجشک های معصومی می افتم که زورشان نمی رسد خودشان را به بالای سر آن ها برسانند و راه عبوری از روی شانه های دود خورده شان پیدا کنند. «یا کریم ها» همیشه با دیدن آن ها غمشان تازه می شود و زود در گوشه ای کز می کنند. شاید به سایه های ترسناکشان فکر می کنند؛ سایه های بلند و بی قواره ای که آفتاب مهربان را از آن ها و آدم ها می دزدند، سایه های دراز و کج و معوجی که طعم ماشین می دهند. ماشین های لوکسی که مدام در خیابان ها ویراژ می دهند و سرفه می کنند و سرفه هایشان بلای جان اقاقی ها، چنارها، شمشادها و... می شود. در سایه هایشان هیچ پیرمرد مهربانی نفس تازه نمی کند. حتی گربه ها خمیازه می کشند و بی اعتنا رویشان می دوند. آن ها آن قدر خودشان را بالا کشیده اند که توی ذوق آسمان زده اند؛ آن قدر که انگار ابرها را هم فراری داده اند. کاری کرده اند که پرستوها کمتر گذرشان به شهر می افتد. حتی مرغابی ها، قوها، لک لک ها و غازهای وحشی با خودشان عهد بسته اند که مسیر کوچشان را کج کنند و دیگر از بالای سر آن ها به پرواز درنیایند. آفتاب دیگر خیلی سخت توی قاب چشم ها می افتد و ستاره ها کمتر به خواب شیرین بچه ها می آیند. گاه و بی گاه، روی سینه های سفت و سیمانی شان، عکس های بزرگ و خیره کننده نصب می شود. زرق و برق عکس ها چشم رهگذرها را زود تار می کند.

آن ها بی اجازه پا به شهرهای صمیمی ما گذاشته اند. آن ها از صمیمیت چیزی نمی دانند. آن ها معنی پیچک همسایه را نمی فهمند و نمی دانند نگاه «یاکریم» چه مزه ای می دهد. آن ها هیچ وقت تحمل عکس یک شهید را نداشته اند. عکس های شهیدان، در بغل گنده آن ها هیچ وقت جا نگرفته است. باران که می بارد، هیچ بوی خوشی از آن ها بلند نمی شود و رهگذرها، زودِ زود، از کنارشان رد می شوند. آن ها در شهر ما به سختی نفس می کشند و با بی حالی به زندگی آدم ها گره می خورند. اسم آن ها دیوارهای بلند و یکنواخت است. آن ها دیوارهای بدقواره، دراز و بدشکلند. آن ها همان هایی هستند که بعضی از آدم ها را با تبلیغات در سینه شان به بازی گرفته اند. آن ها سینه آسمان را خراش داده اند. آن ها همان هایی هستند که جلوی نسیم های مهربان، سینه سپر کرده اند و توفان و غبار از سر و کولشان پایین می ریزد و در کوچه ها ماندگار می شود. آن ها همان هایی هستند که از آفتاب بدشان می آید و معنی شهید را هضم نمی کنند. آن ها همان هایی هستند که می خواهند مفهوم ستاره ها را از ذهن بچه ها پاک کنند. آن ها با ما غریبه هستند.

اما من دیوارهایی را می شناسم که کوتاه و یکدست هستند. دیوارهایی که صمیمی و پُر سخاوتند. دیوارهایی که سایه هایشان را به زمین هدیه می دهند و هر صبح با نسیم به اهل گذر خوشامد می گویند. این ها دیوارهایی هستند که وقتی باران خورده و خیس می شوند، بوی تازه شان رهگذرها را به شوق وامی دارد. این ها روی دوششان ناودان هایی زیبا دارند که شُرشُر آوازشان گنجشک ها را به ذوق می آورد. این ها دیوارهایی هستند که خوابگاه پیچک ها و نیلوفرهای شاداب هستند. این ها دیوارهایی هستند که عکس های زیبای شهیدان را با اشتیاق در بغل گرفته اند و به همدیگر فخر می فروشند. این ها بوی شهید می دهند، بوی انقلاب می دهند، بوی شعارهایی به رنگ آزادی می دهند. این ها آن قدر کوتاه هستند که احترام درخت های قد بلند را نگه می دارند. این ها از تابلوهای رنگی بزرگ بدشان می آید. به همین خاطر تحمل نگه داشتنشان را ندارند.

دیوارهای قد کوتاه و آجری، طعم بق بقوهای ساده ای را می دهند که به همه آن تابلوها می ارزد. دیوارهای قدکوتاه و کاهگلی، طعم «یاکریم»های مهربانی را می دهند که آدم را به یاد محبت می اندازد. وقت کوچ، پرنده های مهاجر، از آن بالا برایشان بال بال می زنند و تنشان را پر از موسیقی عبور می کنند. من از این ها خوشم می آید. امروز صبح، تن لطیف و خاکی یکی از این ها را پر از عکسِ «احمد»های جوان و خوش سیمای شهرمان کردم. این ها زیباتر از همیشه شدند. این ها آدم ها را با خودشان بیشتر دوست کردند. این ها پر از عطر شهید شدند. دیگر هیچ کس عکس شهیدان را از روی آن ها محو نمی کند. دیگر هیچ عکسِ دیگری روی آن ها نمی چسبد. این ها دیوارهای کوتاه و مهربانند.




کلمات کلیدی:
نوشته شده توسط واله 89/1/17:: 8:48 صبح     |     () نظر
:: عناوین آخرین مطالب ارسالی
» هیئت محبان اهل بیت (ع) بندر امام خمینی(ره)
شرح دعاهای روزانه حضرت زهرا (علیهاالسلام)
این ها بوی شهید می دهند
نقش آفرینی حضرت عباس(علیه السلام) در حماسه عاشورا